خشونت علیه زنان در ایران در 28صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 3,900 تومان
خشونت علیه زنان در ایران
خشونت علیه زنان تجلی نابرابری و قدرتمداری تاریخی بین زن و مرد است (اعلامیه رفع خشونت علیه زنان 1993) بر اساس اعلامیه 1993: ترس بزرگترین پیامد اعمال خشونت علیه زنان است. ترس از خشونت مانع بزرگ زندگی مستقل زنان است و موجب میشود تا زنان پیوسته در صدد كسب حمایت مردان باشند كه این حمایت در موارد بسیاری آسیبپذیری و وابستگی بسیار زنان را به دنبال دارد و مانع اصلی توانمند ساختن زنان است. توانائیهای بالقوهای كه میتواند موجبات رشد قابلیتهای آنان را فراهم آورد و انرژی زنان را در جهت بهسازی جامعه صرف كند. اعمال خشونت در سراسر جهان پدیدهای رایج است و اختصاص به جامعهای خاص و یا فرهنگ و بینشی ویژه ندارد. در واقع زنان در هر كشوری و هر جامعهای به نحوی از انحاء چه در محیط خصوصی (خانه) و چه در محیط عمومی (اجتماع) مورد خشونت قرار میگیرند. با توجه به پیامدهای جبران ناپذیر خشونت هم برای ساختار انسانی، اجتماعی و خانوادگی جامعه و هم برای خود زنان این مسأله باید در سطح بینالمللی از حساسیت ویژهای برخوردار شود. در واقع اعمال خشونت علیه زنان بر مبنای جنسیت آنها نقض حقوقبشر و آزادیهای بنیادین، انكار تمامیت روحی و جسمانی توهین به حیثیت و كرامت آنهاست. خشونت علیه زنان مانعی در برابر دستیابی به اهداف برابری، توسعه و صلح است. خشونت برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین، نقض، تضییع و یا سلب میكند و ناكامی دیرینه در حفظ و ارتقاء این حقوق و آزادی در مورد اعمال خشونت علیه زنان مایه نگرانی همه كشورهاست. "اصطلاح خشونت علیه زنان" به هر فعل خشونتآمیز مبتنی بر جنسیت مونث اطلاق میشود كه منجر به آسیبدیدگی یا رنج روانی و جسمانی و جنسی آنان شود. سوال مهم این است كه آیا این پدیده یك مسئله اجتماعی قلمداد میشود؟ اگر بپذیریم خشونت همواره عملی نامشروع است، چرا برخی از مردان بدان متوسل میشوند و برخی دیگر هرگز بدان دست نمیزنند؟ چه میشود همسرانی كه با هم ازدواج كردهاند و باید آرامبخش و آرامشآفرین یكدیگر باشند، به دشمنی با هم بر میخیزند؟ در هر جامعهای شكلهای خشونت با ساختار قانونی، دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. در ایران خشونت علیه زنان همواره بعنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه بكار رفته و بطور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است. حوزه خصوصی شامل خشونت در خانه پدر و شوهر میباشد و از حوزه عمومی میتوان به مواردی چون آداب و رسوم، فرهنگ شفاهی و مكتوب، نهادهای اجتماعی و نظام حكومتی اشاره كرد. خشونت علیه زنان پدیدهای است اجتماعی، اما نمیتوان با توضیحات كلی علت واقعی وقوع خشونتی خاص را تبیین كرد. باید رابطه بین خشونت كنند و قربانی را در نظر گرفت و بررسی بزه شناختی عمل خشونتآمیز را از جنبههای گوناگون روانشناختی و جامعه شناختی مورد تحلیل و مطالعه قرار داد. تعریف خشونت فرهنگ حقوقی، خشونت را "استفاده نابجا، غیرقانونی و تعرض آمیز از قدرت" تعریف میكند. یك نوع آن اجباری غیرقانونی است كه علیه آزادیها و حقوق عمومی بكار برده میشود و در ارتباط با جرائم خشونت آمیز به جرائمی اشاره دارد كه جنبه فیزیكی یا جسمی بینهایت شدیدی دارا باشد و این وصف را بعنوان شخصیت و ساختار مجرمانه بودن عمل فوقالذكر، ضروری دانسته است مانند قتل عمد، تجاوز به عنف، كتك زدن و ..." (معتمدی مهر، 1380، 18) تعریفی دیگر از خشونت چنین است: خشونت را میتوان عملی آسیبرسان دانست كه فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفاً جنبه فیزیكی (بدنی) ندارد، بلكه ممكن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی كردن فرد، داد و فریاد، آزار و مزاحمت جنسی، تجاوز) و اقتصادی (شكستن وسایل خانه و ...) را به خود بگیرد. (كار، 1379، 292) برخی دیگر از جامعه شناسان خشونت را نوعی رفتار آگاهانه و كنترل شده میدانند و آن را از زاویه شرایط حاكم بر رابطه قربانی و مجرم توضیح میدهند. بنابراین كتككاریهای بدون قصد و خارج از كنترل را اعمال خشونت نمیدانند بلكه آن را "دعوا" مینامند. نتایج تحقیقات نشان میدهد كه دلیل اصلی جدائی زن و شوهر خشونت است. انواع خشونت علیه زنان 1. خشونت جسمی خشونت جسمانی علیه زنان به شیوههای گوناگون صورت میگیرد مانند كتك زدن، شكنجه و قتل. این نوع خشونت به هر گونه رفتار غیراجتماعی كه جسم زن را مورد آزار قرار میدهد اطلاق میگردد. پیامد خشونت جسمی میتواند شكستگی اعضاء، پارگی زخمها، بریدگیها، كبودیها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، آسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماریهای جنسی، حاملگیهای ناخواسته و ... باشد. (كار، 1379، 292) 2. خشونت جنسی خشونت جنسی به هر گونه رفتار غیراجتماعی گفته میشود كه از لمس كردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله تجاوز جنسی زن را آزار میدهد. این نوع خشونت ممكن است در حیطه زندگی خصوصی زناشویی و خانوادگی اتفاق بیفتد و بصورت الزام به تمكین از شوهر یا رابطه محارم با یكدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زنان اعمال میگردد. زنانی كه مورد خشونت جنسی قرار میگیرند دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی میشوند كه بر كل رفتارهای آنان نسبت به جنس مرد تأثیر میگذارد" (همان 346) 3. آزار جنسی "هر گونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن و توافق صریح و یا ضمنی، مشروط بر اینكه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی به شمار میرود. آزار جنسی ممكن است در محیط كار، در جامعه یا در محیط خانواده از سوی منسوبین مذكر اعمال شود. آثار و پیامدهای آن از بین رفتن اعتماد به نفس، گوشهگیری از اجتماع و ایجاد روح بدبینی در زن است. از نمونههای آن میتوان به مزاحمتهای تلفنی، متلكهای مردان در خیابان، مزاحمتهای درون تاكسی یا معابر عمومی اشاره كرد". (همان 353) 4. خشونت روانی "رفتار خشونت آمیزی است كه شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشهدار میكند. این رفتار بصورت انتقاد ناروا، تحقیر، تمسخر، توهین، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد اعمال میگردد. نتایج این گونه خشونت عبارتست از: از كارافتادگی ادراكی، از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگیها، عدم كفایت زن در مدیریت خانواده، جاهطلبی در محیط كار، گریز از مشاركت در امور اجتماعی، باز سازی رفتار خشونت آمیز در بچهها، عدم موفقیت كودكان در تحصیل، عدم كارآیی زن در محیط خانواده، پناه بردن به داروهای روان گردان، الكل، مواد مخدر، فالگیری و رمالی" (همان 354). میتوان از خشونت مالی و سیاسی نیز به عنوان سایر اشكال خشونت علیه زنان نام برد. خشونت علیه زنان در ایران در هر جامعهای اشكال خشونت با ساختار قانونی، دینی، سیاسی همان جامعه تناسب دارد. در ایران نیز خشونت علیه زنان همواره به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه بكار رفته و بطور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است. در حوزه خصوصی خشونت در خانواده و بیشتر از سوی والدین و همسر صورت میگیرد و در حوزه عمومی میتوان به مواردی چون آداب و رسوم، فرهنگ شفاهی و مكتوب، نهادهای اجتماعی و ... اشاره نمود. نمونه صریح اعمال خشونت در حوزه عمومی نسبت به زنان قتل ناموسی در استانهای جنوبی ایران روسپیگری و تجاوز به عنف است. درباره زمینههای موثر در اعمال خشونت علیه زنان در ایران محققان و كارشناسان نظرات متفاوتی ابراز نمودند. بعضی از محققان از جمله خانم مهرانگیز كار اعتقاد دارند كه نقایص و خلاءهای قوانین حقوقی موجود است كه كفه ترازو را به نفع مردان و علیه زنان سنگینتر نموده است وی معتقد است كه تا ما از جنبه حقوقی توجه خاصی به مسائل زنان و حقوق آنها نداشته باشیم نمیتوانیم شاهد رفع تبعیض در همه موارد از جمله محو اعمال خشونت علیه زنان باشیم. اما به نظر خانم مولاوردی، مسوول روابط بینالملل دفتر امور مشاركت زنان تا زمانی كه تغییرات اساسی در ساختار فرهنگها، نگرشها, سنتها، انگارهها و آموزههای مردم سراسر جهان بوجود نیاید و تا زمانی كه زن به عنوان یك انسان در جایگاه شایسته و بایسته خود تكیه نزند. ادعای رفع تبعیض و متعاقب آن رفع خشونت علیه زنان ادعایی عبث و بیهوده خواهد بود. بطور كلی در ایران یك عامل عمده زمینهساز اعمال خشونت علیه زنان نظام پدر سالاری میباشد نظام پدر سالاری مالینوسكی از محققان مردمشناس است كه سالها سازمان مادر سالاری را در جزایر تروبریاند مطالعه كرده است. وی موفق شد در حدود سالهای 1920 میلادی یك سازمان اقتصادی اشتراكی بدوی را در جزایر تروبریاند (شمال شرقی گینه جدید) كشف كند. در قوانین این جزایر مادر بچه را پرورش میداد و مرد در بوجود آوردنش هیچ نقشی نداشت. بر این اساس مسأله توارث و ممنوعیتهای جنسی فقط مختص مادر بود. در واقع همه چیز حول محور مادر میچرخید. وی بر این اساس نتیجهگیری میكند كه محدودیتهای جنسی برخلاف تصور عوام و باورهای ذهنی گرایانه، ریشه اخلاقی یا بیولوژیكی نداشته بلكه دارای انگیزههای اقتصادی و اجتماعی است. در واقع فشارها و محرومیتهای جنسی همواره به عنوان وسیلهای اساسی برای بهرهكشی اقتصادی قرار گرفته است. نیز باستانشناس فرانسوی فردریك كالیو در سال 1831 میلادی در 200 كیلومتری شمال شهر خارطوم (رودخانه نیل) شهر بزرگی را كشف كرد كه بر تمام دیوارهای معابد و ستونهای آن تصاویر زنانی تنومند دیده میشد. در تمام این تصاویر، زنان شمشیر به دست یا در حال پرتاب نیزهاند. حالت ایستادن و نگاه این تصاویر به گونهای است كه به خوبی تسلط و حاكمیت زنان را میرساند. به گفته هرودت (شهر كشف شده مروی) پایتخت سرزمین باستانی كرت بوده است. قرن هفتم تا چهارم بعد از میلاد، ارتش منظم دویست و پنجاه هزار نفری این سرزمین را زنان اداره میكردند. فرزندان یك مرد متوفی به تیره او تعلق نداشتند و بنابراین از مادر خود ارث میبردند و ... همه این شواهد دال بر این است كه برتری زنان بر مردان در مقطع خاصی از تاریخ زندگی بشر به اثبات رسیده است. اما بتدریج با بوجود آمدن مالكیت خصوصی نظام كشاورزی و گلهداری و تكامل ابزارهای تولید و كشف آهن، تقسیم كار میان زن و مرد صورت گرفت و فعالیت زنان بیشتر در خانهداری متمركز شد و قدرت مرد به عنوان نگهدارنده گلههای احشام و كشاورزی رو به افزایش نهاد. با سقوط مادرسالاری مرد سكان را در خانه به دست میگیرد و زن برده شهوات مرد و اسباب خشك و خالی تولید بچه میشود. در نهایت این نظام كه صرفاً مبنای اقتصادی داشته است در مقاطع دیگر تاریخ زیر پوشش مذهب آب و رنگ اخلاقی و اجتماعی مییابد. بوجود آمدن نظام مردسالار و تقسیم قدرت به شیوه هرمی و جای گرفتن زنان در اقشار زیرین هرم بازتاب خود را در مناسبات زنان و مردان به جای نهاده است. در چنین شرایطی بدیهی است كه توده زنان موجوداتی مصرف كننده آلت دست باشند. نهاد خانواده و نقش زنان وجود خانواده به شكل كنونی كه وظایف خانهداری و بچهداری را به زن تحمیل میكند، مانع عینی و عمدهای در از بین برداشتن شكاف بین زن و مرد است زیرا خانواده در واقع نقش خلاق در فعالیتهای اجتماعی را از زن میگیرد به همین دلیل است كه اظهار میشود تنها در صورت دگرگونی خانواده یا كیفیت تقسیم كار در آن امكان برابری زن با مرد میتواند بوجود آید. پرداختن زن به كارهای خانگی یعنی دور افتادن وی از مسائل اجتماعی، نظام خانوادگی پدر سالار كه اساسش برتری مرد نسبت به زن است و زن از نظر اقتصادی صرفاً به امور خانه میپردازد وابسته است. اولین سنگ بنای اختلاف زنان و مردان آینده است. زن نقش فرعی و درجه دوم نسبت به مرد پیدا میكند و فرزندان دختر و پسر از همان ابتدا برای دو هدف متفاوت تربیت میشوند یكی برای زن شدن دیگری برای مرد شدن. نظریهای كه وظیفه اصلی زن را مادر بودن جا میزند اگر چه در ظاهر شخصیت وی را بزرگ میدارد اما در اصل به وی خیانت كرده است. زن قبل از مادر بودن انسان است و تنها پس از ایفای نقش انسانی و اجتماعی خویش است كه عنوان مادری وی از اعتبار انسانی لازم برخوردار میشود. نقش مادری زن نمیتواند كوچكترین خدشهای به انسان اجتماعی بودن وی وارد آورد. عدم برخورداری زن از استقلال اقتصادی در خانواده و تكیه كردن بیش از حد بر وظیفه مادری وی میتواند زمینهساز هرچه بیشتر مقید شدن و وابسته شدن وی به مرد گردد. وابستگی اقتصادی زنان به مردان، زمینهساز همه تبعیضها و تحمیلها نسبت به آنان است. بنابراین عامل اصلی خشونت علیه زنان نقش فرادستانه مرد نسبت به زن، تفكرات نظام مرد سالارانه یا پدر سالارانه میباشد و در هر اجتماعی كه این تفكرات ریشههای عمیقتری در افكار عمومی داشته باشد مسلماً موارد اعمال خشونت علیه زنان آن جامعه نیز بیشتر خواهد بود.
این متن فقط قسمتی از خشونت علیه زنان در ایران می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 3,900 تومان
برچسب ها : خشونت علیه زنان در ایران , خشونت علیه زنان , زنان , تقسیم كار میان زن و مرد , دانلود خشونت علیه زنان در ایران , ساختار قانونی