امروز: یکشنبه 9 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
لینک دوستان
بلوک کد اختصاصی

طرحی برای آینده ی مسلمانان

طرحی برای آینده ی مسلماناندسته: علوم اجتماعی
بازدید: 28 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 120 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 64

مقدمه گذشت زمان همواره بستر حوادث تاریخ­ساز بوده و تاریخ، پژواک روزگار گذشتگان ماست جست­و­جو و مطالعه­ی وقایعی از گذشته که نقش الگو دهی زیادی دارند؛ مثل تاریخ اسلام،در بالا بردن سطح بصیرت و اصلاح عملکرد هر فرد و شناخت حق از باطل سهم بسزایی دارد حادثه­ی غدیرخم یکی از قله­های پر فراز و نشیب تاریخ اسلام است که با بررسی وقایع قبل و بعد از آن، اه

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

 طرحی برای آینده ی مسلمانان

مقدمه

گذشت زمان همواره بستر حوادث تاریخ­ساز بوده و تاریخ، پژواک روزگار گذشتگان ماست. جست­و­جو و مطالعه­ی وقایعی از گذشته که نقش الگو دهی زیادی دارند؛ مثل تاریخ اسلام،در بالا بردن سطح بصیرت و اصلاح عملکرد هر فرد و شناخت حق از باطل سهم بسزایی دارد.

حادثه­ی غدیرخم یکی از قله­های پر فراز و نشیب تاریخ اسلام است که با بررسی وقایع قبل و بعد از آن، اهمّیّت مسئله­ی غدیر، لزوم به وقوع پیوستن آن و تدبیر خداوند در ایجاد و اجرای آن کاملاً روشن می­شود. از آن­جایی که تحقق حادثه­ی غدیر مورد قبول هر مسلمان و پژوهش­گر در دین اسلام است، بسط و بررسی پیرامون این مسئله، موارد استفاده و کاربرد زیادی دارد و ثابت کننده­ی نگاه موشکافانه و همه­جانبه­ی اسلام به جزئی­ترین مسائل زندگانی انسان است.

به دلیل حساس بودن مسأله­ی غدیر و تأثیرگذاری بسیار آن بر نحوه­ی زندگی، تاریخ­نویسان زیادی سعی در به نگارش درآوردن این حادثه و همچنین برداشت­های خود از آنان داشته و دارند گاهی این برداشت­ها مخالف با حقیقتی است که در بطن غدیر جای گرفته است. به هر ترتیب، انکار عظمت این روز و صاحب آن، امری محال و غیر عقلایی است. حتی مخالفان نیز ناخواسته به آن اعتراف کرده­اند.

معنای لغوی و اصطلاحی غدیر خم

در لغت: غدیر در لغت به معنای مکانی فرورفته در زمین است که در آن آب باران یا سیل جمع شده و تا مدتی باقی می­ماند. درباره­ی«خم» یاقوت حموی از زمخشری نقل کرده که خم اسم مردی رنگ­کار بوده و غدیری را که بین مکه و مدینه است به او نسبت داده اند.

در اصطلاح: نام ناحیه­ای است در میان مکه و مدینه که بر سر راه حجاج قرار دارد.

طرحی برای آینده­ی مسلمانان

نهضت جهانی اسلام بامخالفت و ستیز قریش، بلكه عموم بت‌پرستان شبه جزیره، آغاز شد. آنان به دسیسه‌های گوناگونی برای خاموش ساختن این مشعل آسمانی متشبّث شدند، ولی هر چه كوشیدند كمتر نتیجه گرفتند. آخرین امید آنان این بود كه پایه‌های این نهضت با درگذشت صاحب رسالت فرو ریزد و به سان دعوت برخی از افراد كه پیش از پیامبر می‌زیستند به خاموشی گراید[1].

قرآن مجید، كه در بسیاری از آیات خود دسیسه‌ها و خیمه‌شب‌بازی‌های آنان را منعكس كرده است، اندیشه بت‌پرستان در مورد مرگ پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) را در ضمن آیه زیر منعكس می‌كند و می‌فرماید:

اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصٌ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ قٌلْ تَرَبَّصُوا فَاِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ اَمْ تَأْمُرُهُمْ اَحْلامُهُمْ بِهذّا اَمْ هُمْ قََوْمٌ طاغُونَ[2].

«بلكه می‌گویند او شاعری است كه ما انتظار مرگش رامی کشیم. بگو انتظار برید كه من نیز با شما در انتظارم. آیاعقلهایشان آنها را به این اعمال دستور می­دهد یا گروهی سركشند؟»

سؤال این است كه چگونه می‌توان پایداری نهضت را پس از پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) تضمین كرد، به طوری كه مرگ رسول الله مایه ركود یا عقبگرد نهضت نشود. در اینجا دو راه وجود دارد:

الف) رشد فكری و عقلی امّت اسلامی به حدی برسد كه بتوانند پس از درگذشت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) نهضت نوبنیاد اسلام را همچون عهد رسالت رهبری كنند و آن را از هر نوع گرایش به چپ و راست مانع شوند و امّت و نسل‌های آینده را به صراط مستقیم سوق دهند.

رهبری همه جانبه­ی امّت پس از درگذشت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) در گرو شرایطی بود كه متأسفانه اغلب افراد فاقد آن بودند. جهش همه جانبه و دگر­گونی عمیق در دل یك ملت كار یك روز و دو روز یا یك سال و ده سال نیست و پایه‌گذار انقلاب، كه می‌خواهد نهضت خود را به صورت یك آیین جاوید و ثابت و استوار در تمام ادوار درآورد، نمی‌تواند در مدت كوتاهی به این هدف نایل گردد. پایداری انقلاب و رسوخ آن در دل‌های مردم، به نحوی كه پیروان آن پس از درگذشت پایه‌گذار نهضت گامی به عقب ننهند و به رسوم دیرینه و آداب و اخلاق نیاكان خود بازنگردند، بستگی به فرد یا افراد برجسته‌ای دارد كه زمام امور نهضت را به دست گیرند و با مراقبت‌های داهیانه و تبلیغات پیگیر جامعه را از هر نوع گرایش نامطلوب صیانت كنند تا آنكه نسلی بگذرد و نسل نوی كه از روز نخست با آداب و اخلاق اسلامی خوی گرفته است جای نسل پیشین را بگیرد.

در میان نهضت‌های آسمانی، اسلام خصوصیت، دیگری داشت و وجود چنین افراد برجسته‌ای برای پایداری و تداوم نهضت ضروری بود. زیرا آیین اسلام در میان مردمی پدید آمد كه از عقب افتاده‌ترین مردم جهان بودند و از نظر نظامات اجتماعی و اخلاقی و سایر جلوه‌های فرهنگ و تمدن بشری در محرومیت مفرط به سر می‌بردند. از سنن مذهبی، جز با مراسم حج كه آن را از نیاكان به ارث برده بودند، با چیز دیگری آشنا نبودند. تعالیم موسی و عیسی علیهما السلام به دیار آنان نفوذ نكرده، اكثر مردم حجاز از آن بی‌اطلاع بودند. متقابلاً، عقاید و رسوم جاهلیت در دل آن‌ها رسوخ كامل داشت و با روح و روان آنان آمیخته شده بود.

هر نوع جهش مذهبی در میان این نوع ملل ممكن است به آسانی صورت گیرد، ولی نگاهداری و ادامه آن در میان این افراد نیازمند تلاش‌ها و مراقبت‌های پیگیر است تا آنان را از هر نوع انحراف و عقبگرد بازدارد.

حوادث رقّتبار و صحنه‌های تكان دهنده­ی نبردهای احد و حنین، كه هواداران نهضت در گرما گرم نبرد از اطراف صاحب رسالت پراكنده شدند و او را در میدان نبرد تنها گذاشتند، گواه روشنی است كه صحابه پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) از نظر رشد ایمانی و عقلی به حدّی نرسیده بودند كه پیامبر اداره امور را به آنان بسپارد و آخرین نقشه دشمن را كه مترصد مرگ پیامبر بود، نقش برآب سازد.

پس، واگذاری امر رهبری به خود امت نمی‌توانست نظر صاحب رسالت را تأمین كند، بلكه باید چاره دیگری می‌شد.

ب) برای پایداری و تداوم نهضت، راه صحیح آن بود كه از طرف خداوند فرد شایسته‌ای كه از نظر ایمان و اعتقاد به اصول و فروع نهضت همچون پیامبر (صلّی‌الله علیه واله و سلّم) باشد برای رهبری نهضت انتخاب شود تا در پرتو ایمان نیرومند و علم وسیع و مصونیت از خطا و لغزش، رهبری انقلاب را به عهده گرفته پایداری آن را تضمین كند.

این همان مطلبی است كه مكتب تشیّع مدّعی صحّت و استواری آن است و شواهد تاریخی فراوانی گواهی می‌دهد كه پیامبر گرامی در روز هجدهم ذیحجه‌الحرام سال دهم هجری به هنگام بازگشت از «حجّه­­­ الوداع» گواه از این معضل مهم گشود و با تعیین وصی و جانشین خود از طرف خداوند، بقا واستمرار اسلام را تضمین كرد[3].

پیك مخصوص پیامبر

آوازه عدالت و تقیّد امام علیه‌السلام به رعایت اصول و قوانین، مخصوص به دوره حكومت او نیست،اگر چه بیشتر نویسندگان و گویندگان، هنگامی كه از دادگری و پارسایی امام سخن می‌گویند، غالباً به حوادث دوران حكومت او تكیه می‌كنند، زیرا زمینه بروز این فضلیت عالی انسانی در دوران حكومت آن حضرت بسیار مهیّا بود. اما عدالت و دادگری امام علیه‌السلام و سختگیری و تقیّد كامل او در رعایت اصول، از عصر رسالت، زبانزد خاص و عام بود. از این رو، افرادی كه تحمّل دادگری امام را نداشتند، گاه و بیگاه، از علی علیه‌السلام به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شكایت می‌بردند و پیوسته با عكس‌العمل منفی پیامبر، و اینكه علی علیه‌السلام در رعایت قوانین الهی سر از پا نمی‌شناسد، روبرو می‌شدند. در تاریخ زندگانی امام علیه‌السلام در عصر رسالت حوادثی چند به این مطلب گواهی می‌دهد که برای نمونه دو حادثه را در اینجا نقل می‌كنیم:

1. در سال دهم هجرت كه پیامبر گرامی عزم زیارت خانه خدا داشت علی علیه‌السلام را با گروهی از مسلمانان به یمن اعزام كرد. علی علیه‌السلام مأمور بود در بازگشت از یمن پارچه‌هایی را كه مسیحیان نجران در روز مباهله تعهد كرده بودند از ایشان بگیرد و به محضر رسول خدا برساند. او پس از انجام مأموریت آگاه شد كه پیامبر گرامی رهسپار خانه خدا شده است از این جهت مسیر خود را تغییر داد و رهسپار مكّه شد. آن حضرت راه مكّه را به سرعت می‌پیمود تا هر چه زودتر به حضور پیامبر برسد و به همین جهت پارچه‌ها را به یكی از افسران خود سپرد و از سربازان خویش فاصله گرفت تا در نزدیكی مكّه به حضور پیامبر رسید. حضرت از دیدار او فوق‌العاده خوشحال شد و چون او را در لباس احرام دید از نحوه نیّت كردن او جویا شد. علی علیه‌السلام گفت: من هنگام احرام بستن گفتم بارالها به همان نیّتی احرام می‌بندم كه پیامبر احرام بسته است.

علی علیه‌السلام از مسافرت خود به یمن و نجران و پارچه‌هایی كه آورده بود به پیامبر گزارش داد و سپس به فرمان آن حضرت به سوی سربازان خود بازگشت تا به همراه آنان مجدداً به مكه بازگردد. وقتی امام علیه‌السلام به سربازان خود رسیدف دید كه افسر جانشین وی تمام پارچه‌ها را در میان سربازان تقسیم كرده است و سربازان پارچه‌ها را به عنوان لباس احرام بر تن كرده‌اند. علی علیه‌السلام از عمل بی‌مورد افسر خود سخت ناراحت شد و به او گفت: چرا پیش از آنكه پارچه‌ها را به رسول خدا تحویل دهیم آن‌ها را میان سربازان تقسیم كردی؟ وی گفت: سربازان شما اصرار كردند كه من پارچه‌ها را به عنوان امانت میان آنان قسمت كنم و پس از مراسم حج، همه را از آنان بازگیرم. علی علیه‌السلام پوزش او را نپذیرفت و گفت: تو چنین اختیاری نداشتی. سپس دستور داد كه پارچه‌های تقسیم شده تماماً جمع‌آوری شود تا در مكه به پیامبر گرامی تحویل گردد[4].

گروهی كه پیوسته از عدل و نظم و انضباط رنج می‌برند و می‌خواهند كه امور همواره بر طبق خواسته‌های آنان جریان یابد به حضور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدند و از انضباط و سختگیری علی علیه‌السلام شكایت كردند. ولی آنان از این نكته غفلت داشتند كه یك چنین قانون‌شكنی و انعطاف‌ نابجا، به یك رشته قانون‌شكنی‌های بزرگ منجر می‌شود.

از دیدگاه امیرمؤمنان علیه‌السلام یك فرد خطاكار (خصوصاً خطاكاری كه لغزش خود را كوچك بشمارد) مانند آن سواركاری است كه بر اسب سركش و لجام گسیخته‌ای سوار باشد كه مسلماً چنین مركب سركشی راكب خود را در دل درّه و بر روی صخره‌ها واژگون می‌سازد[5].

مقصود امام از این تشبیه این است كه هر گناهی، هر چند كوچك باشد، اگر ناچیز شمرده شود گناهان دیگری را به دنبال می‌آورد و تا انسان را غرق گناه نسازد و در آتش نیفكند دست از او نمی‌دارد. از این جهت باید از روز نخست پارسایی را شیوه خویش ساخت و از هر نوع مخالفت با اصول و قوانین اسلامی پرهیز كرد.

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه از كار علی علیه‌السلام و دادگری او كاملاً آگاه بود یكی از یاران خود را خواست و به او گفت كه میان این گروه شاكی برو و پیام زیر را برسان:

«از بدگویی درباره علی علیه‌السلام دست بردارید كه او در اجرای دستور خدا بسیار دقیق و سختگیر است و هرگز در زندگانی او تملّق و مداهنه وجود ندارد.»

2. خالد بن ولید از سرداران نیرومند قریش بود. او در سال هفتم هجرت از مكه به مدینه مهاجرت كرد و به مسلمانان پیوست. ولی پیش از آنكه به آیین توحید بگرود كراراً در نبردهایی كه از طرف قریش برای برانداختن حكومت نوبنیاد اسلام برپا می‌شد شركت می‌كرد. هم او بود كه در نبرد احد بر مسلمانان شبیخون زد و از پشت سر آنان وارد میدان نبرد شد. و مجاهدان اسلام را مورد حمله قرار داد. این مرد پس از اسلام نیز عداوت و دشمنی علی علیه‌السلام را فراموش نكرد و بر قدرت بازوان و شجاعت بی‌نظیر امام رشك می‌برد. پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، به دستور خلیفه وقت تصمیم بر قتل علی علیه‌السلام گرفت، ولی به عللی موفق نشد.

احمد بن حنبل در مسند خود می‌نویسد:

«پیامبر اكرم علی را در رأس گروهی كه در میان آنان خالد نیز بود به یَمن اعزام كرد. ارتش اسلام در نقطه‌ای از یمن با قبیله بنی زید به نبرد پرداخت و بر دشمن پیروز شد و غنایمی به دست آورد. روش امام علیه‌السلام در تقسیم غنایم مورد رضایت خالد واقع نشد و برای ایجاد سوءتفاهم میان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی علیه‌السلام نامه‌ای به رسول خدا نوشت و آن را به بریده سپرد تا هر چه زودتر به حضور پیامبر برساند.

بریده می‌گوید: «من با سرعت خود را به مدینه رسانیدم و نامه را تسلیم پیامبر كردم. آن حضرت نامه را به یكی از یاران خود داد تا برای او بخواند. چون قرائت نامه به پایان رسید، ناگهان دیدم كه آثار خشم در چهره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ظاهر شد.»

بریده می‌گوید كه از آوردن چنین نامه‌ای سخت پشیمان شدم و برای تبرئه خود گفتم كه به فرمان خالد به چنین كاری اقدام كرده‌ام و مرا چاره‌ای جز پیروی از فرمان مقام بالاتر نبود.

او می‌گوید پس از خاتمه كلام من لحظاتی سكوت بر مجلس حكومت كرد. ناگهان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سكوت را شكست و فرمود:

درباره علی بدگویی مكنید «فَاِنَّهُ منّی وَ اَنَا مِنْهُ و هو وَلِیُّكُمْ بَعْدِی» (= او از من و من از او هستم و او زمامدار شما پس از من است.)»

بریده می‌گوید: «من از كرده خود سخت نادم شدم و از محضر رسول خدا درخواست كردم كه در حق من استغفار كند. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تا علی نیاید و به چنین كاری رضا ندهد هرگز در حق تو طلب آمرزش نخواهم كرد. ناگهان علی علیه‌السلام رسید و من از او درخواست كردم كه از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواهش كند كه درباره من طلب آمرزش كند.»

این رویداد سبب شد كه بریده دوستی خود را با خالد قطع كند و دست ارادت و اخلاص به سوی علی علیه‌السلام دراز كند؛ تا آنجا كه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، وی با ابوبكر بیعت نكرد و یكی از آن دوازده نفری بود كه ابوبكر را در این مورد استیضاح كرد، و او را به رسمیت نشناخت[6].»

برخی مناسبت‌های اعلام جانشینی امیرالمومنین علیه‌السلام

1- در آغاز بعثت، هنگامی كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد كه خویشاوندان نزدیك خود را از عذاب الهی بترساند و آنان را پیش از دعوت عمومی به پذیرش آیین توحید بخواند در مجمعی كه چهل و پنج تن از سران بنی‌هاشم را در برداشت چنین فرمود: «نخستین كسی از شما كه مرا یاری كند برادر، وصی و جانشین من در میان شما خواهد بود» هنگامی كه علی علیه‌السلام از آن میان برخاست و او را به رسالت تصدیق نمود، پیامبر رو به حاضران كرد و فرمود: «این جوان برادر، وصی و جانشین من است»[7].

این حدیث در میان مفسران و محدّثان به نام حدیث «یوم‌الدّار» و حدیث «بدءالدعوه» شهرت كامل دارد[8].

2- هنگام حركت پیامبر به جانب تبوك درباره­ی علی علیه‌السلام فرمود: «نسبت تو به من همانند نسبت هارون است به موسی جز اینكه پس از من پیغمبری نیست[9].» و بدین وسیله تصریح كرد كه امیرالمومنین علیه‌السلام همانند هارون علیه‌السلام تمام مناصب به­جز نبوت را داراست.

3- پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بریده و دیگر شخصیت‌های اسلام فرمود: علی علیه‌السلام شایسته‌ترین زمام‌دار مردم پس از من است[10].

4- روزی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) امیرالمومنین علیه‌السلام را فراخواند و سپس به خادم خود دستور داد تا صد نفر از قریش و هشتاد نفر از سایر عرب و شصت نفر از عجم و چهل نفر از اهل حبشه را جمع نماید. وقتی این عده جمع شدند دستور داد ورقه‌ای بیاورند. سپس به آنان دستور داد مانند صف نماز در كنار یكدیگر بایستند و فرمود: «ای مردم، آیا قبول دارید كه خداوند صاحب اختیار من است و به من امر و نهی می‌نماید و من در برابر سخن خدا حق امر و نهی ندارم»؟ گفتند: آری، یا رسول‌الله! فرمود: «آیا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختیارتر نیستم و به شما امر و نهی می‌كنم و شما در برابر سخن من حق امر و نهی ندارید»؟ گفتند: بلی، یا رسول‌الله! فرمود: «هر كس كه خداوند و من صاحب اختیار اوییم این علی صاحب اختیار اوست. او شما را امر و نهی می‌كند و شما در برابر سخن او حق امر و نهی ندارید. خداوندا دوست بدار هركس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هركس او را دشمن بدارد، و یاری كن هركس او را یاری كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند. خداوندا تو شاهد من بر اینان هستی كه من ابلاغ كردم و دلسوزی نمودم.»

سپس دستور داد كه آن ورقه (كه این مطالب در آن نوشته شده بود) سه بار برای آنان خوانده شود. بعد سه بار فرمود: چه كسی از شما مایل است این پیمان را باز پس گیرد؟ آنان سه مرتبه گفتند: به خدا و پیامبرش پناه می‌بریم از اینكه گفته‌ی خود را باز پس گیریم.

بعد آن حضرت ورقه را بست و با مُهرِ یكایك آن جمع، ورقه را مهر نمود و فرمود: ای علی، این نوشته را نزد خودنگه دار، و هر كس این پیمان را شكست آن را برایش بخوان تا من در روز قیامت خصم او باشم[11].

5- گفتار پیامبر در روز عید غدیر هنگامی كه مردم را گرد آورد و فرمود: آیا من از شما نسبت به خودتان سزاوارتر نیستم؟ عرض كردند: چرا، خدا گواه است، پس آن حضرت دنبال آن بدون تأمّل و بی­آنكه میان كلامش فاصله‌ای شود فرمود: هر كس من مولایش بوده‌ام علی مولای اوست و با این جمله اطاعت و پیروی از او و ولایتش را برایشان واجب كرد همان طوری كه اطاعت از خودش بر مردم واجب بود و حتی در این مورد از مردم اقرار گرفت و آن‌ها نیز انكار نكردند.

6- گذشته از همه­ی این‌ها، خدای عزوجل به ولایت و امامت امیرالمومنین در قرآن تصریح فرموده و می‌فرماید: «انّما ولیكم الله و رسولِه و اولی الامرِ مِنكم الذین امنوا و الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزكاة و هم راكعون[12]»

«سرپرست و ولی شما تنها خداست وپیامبر او وآنها که ایمان آوردند ، آنان كه نماز را به پا می‌دارند و درحال ركوع زكات می‌دهند.» روشن است كه كسی جز امیرالمومنین علیه‌السلام در حال ركوع زكات نداد ، در علم لغت نیز ثابت شده و اختلافی در این­باره نیست كه ولی به معنای اولی (یعنی برتر و سزاوارتر) است (نه به معنای دوست كه برخی گفته‌اند)[13].

علاوه بر تصریحات یاد شده، گاهی پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعضی كارهای سیاسی را به علی علیه‌السلام واگذار می‌كرد و از این طریق افكار جامعه­ی اسلامی را برای تحمل زمامداری علی آماده می‌ساخت. از باب نمونه، جریان زیر را بررسی می‌كنیم:

متجاوز از بیست سال بود كه منطق اسلام درباره­ی شرك و دوگانه‌پرستی در سرزمین حجاز و در میان قبایل مشرك عرب انتشار یافته بود و اكثر قریب به اتفاق آن‌ها از نظر اسلام درباره­ی بتان و بت‌پرستان آگاهی پیدا كرده بودند و می‌دانستند كه بت‌پرستی چیزی جز یك تقلید باطل از نیاكان نیست و معبودهای باطل آنان چنان ذلیل و خوارند كه نه تنها نمی‌توانند درباره دیگران كاری انجام دهند بلكه نمی‌توانند حتی ضرری از خود دفع كنند و یا نفعی به خود برسانند و چنین معبودهای زبون و بیچاره، درخور ستایش و خضوع نیستند.

گروهی كه با وجدان بیدار و دل روشن به سخنان رسول گرامی گوش فراداده بودند در زندگی خود دگرگونی عمیقی پدید آوردند و از بت‌پرستی به توحید و یكتاپرستی گرویدند. خصوصاً هنگامی كه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مكه را فتح كرد و گویندگان مذهبی توانستند در محیط آزاد به تبیین و تبلیغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه‌ای از مردم به بت‌شكنی پرداختند و ندای توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین‌انداز شد. ولی گروهی متعصب و نادان كه رها كردن عادت دیرینه برای آنان گران بود، گرچه پیوسته با وجدان خود در كشمكش بودند، از عادات زشت خود دست برنداشتند و از خرافات و اوهام پیروی می‌كردند.

وقت آن رسیده بود كه پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر نوع مظاهر بت‌پرستی و حركت غیر انسانی را با نیروی نظامی درهم بكوبد و با توسّل به قدرت، بت‌پرستی را كه منشاء عمده مفاسد اخلاقی و اجتماعی و یك نوع تجاوز به حریم انسانیت بود (و هست) ریشه كن سازد و بیزاری خدا و رسولش را در منی و در روز عید قربان و در آن اجتماع بزرگ كه از همه نقاط حجاز در آنجا گردمی‌آیند اعلام بدارد. خود آن حضرت یا شخص دیگری قسمتی از اول سوره­ی برائت را، كه حاكی از بیزاری خدا و پیامبر او از مشركان است، در آن اجتماع بزرگ بخواند و با صدای رسا به بت‌پرستان حجاز اعلام كند كه باید وضع خود را تا چهار ماه دیگر روشن كنند، كه چنانچه به آیین توحید بگروند در زمره­ی مسلمانان قرار خواهند گرفت. و به‌سان دیگران از مزایای مادی و معنوی اسلام بهره‌مند خواهند بود، ولی اگر بر لجاجت و عناد خود باقی بمانند، پس از چهار ماه باید آماده­ی نبرد شوند و بدانند كه در هر جا دستگیر شوند كشته خواهند شد.

آیات سوره­ی برائت هنگامی نازل شد كه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تصمیم به شركت در مراسم حج نداشت. زیرا در سال پیش، كه سال فتح مكه بود، در مراسم حج شركت كرده بود و تصمیم داشت كه در سال آینده نیز كه بعدها آن را «حجّه‌الوداع» نامیدند در این مراسم شركت‌ كند. از این رو ناچار بود كسی را برای ابلاغ پیام‌های الهی انتخاب كند. نخست ابوبكر را به حضور طلبید و قسمتی از آغاز سوره­ی برائت را به او آموخت و او را با چهل تن روانه­ی مكه ساخت تا در روز عید قربان این آیات را برای آنان بخواند.

ابوبكر راه مكه در پیش گرفت كه ناگهان وحی الهی نازل شد و به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد كه این پیام‌ها را باید خود پیامبر و یا كسی كه از اوست به مردم برساند و غیر از این دو نفر، كسی برای این كار صلاحیت ندارد[14].

اكنون باید دید این فردی كه از دیده­ی وحی از اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و این جامه بر اندام او دوخته شده است كیست.

چیزی نگذشت كه پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، علی علیه‌السلام را احضار كرد و به او فرمان داد كه راه مكه را در پیش گیرد و ابوبكر را در راه دریابد و آیات را از او بگیرد و به او بگوید كه وحی الهی پیامبر را مأمور ساخته است كه این آیات را باید یا خود پیامبر و یا فردی از اهل بیت او برای مردم بخواند و از این جهت انجام این كار به ولی محوّل شده است.

علی علیه‌السلام با جابر و گروهی از یاران رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، درحالی كه بر شتر مخصوص پیامبر سوار شده بود، راه مكه را در پیش گرفت و سخن آن حضرت را به ابوبكر رسانید. او نیز آیات را به علی علیه‌السلام تسلیم كرد.

امیرمؤمنان وارد مكه شد و در روز دهم ذی‌الحجه بالای جَمْره­ی عقبه، با ندایی رسا، سیزده آیه از سوره­ی برائت را قرائت كرد و قطعنامه­ی چهار ماده‌ای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را با صدای بلند به گوش تمام شركت‌كنندگان رسانید. همه­ی مشركان فهمیدند كه تنها چهار ماه مهلت دارند كه تكلیف خود را با حكومت اسلام روشن كنند. آیات قرآن و قطعنامه­ی پیامبر تأثیر عجیبی در افكار مشركین داشت و هنوز چهار ماه سپری نشده بود كه مشركان دسته دسته به آیین توحید روی آوردند و سال دهم هجرت به آخر نرسیده بود كه شرك در حجاز ریشه كن شد[15].

مسلمین بعد از هجرت

پس از ورود پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه و استقبال از حضرت و پیدا شدن پایگاهی امن برای مسلمین، روز به روز عده‌ی مسلمانان زیادتر شد. سرعت پیشرفت به حدی بود كه گروه گروه و گاهی تمامی یك قبیله مسلمان می‌شدند. از اطراف و اكناف نیز خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌رسیدند و اسلام را می‌پذیرفتند. بدین ترتیب تركیب جمعیت مسلمین تغییری اساسی یافت، و شامل مشركین و یهود و نصارای تازه مسلمان شد و قبایل و گروه‌های گوناگونی را در برگرفت. درمیان این عده، بعضی از روی تبعیّت از رؤسای قبائل و عده‌ای به قصد شركت در جنگ‌ها و به دست آوردن غنائم و برخی برای كسب موقعیت‌های اجتماعی و امثال آن مسلمان می‌شدند.

آنگاه كه جنگ‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالا گرفت و مسلمین در جنبه‌های اجتماعی و نظامی قوت گرفتند و در جنگ‌ها فاتح شدند، افراد زیادی به عنوان حفظ جان و مال خود مسلمان شدند، و عده‌ای هم خود را به اكثریت ملحق كردند تا رسوا نشوند.

البته مسلمانان مخلص و فداكار بسیار بودند، و همان‌ها بودند كه مانع كارشكنی‌های منافقین و هوس­رانی‌های دنیاپرستان می‌شدند


جهت دریافت فایل طرحی برای آینده ی مسلمانان لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

برچسب ها : طرحی برای آینده ی مسلمانان , دانلود طرحی برای آینده ی مسلمانان , مسلمانان , آینده ی مسلمانان , علوم اجتماعی , حجه الوداع , غدیر , سقیفه , توطئه , منافقین , کودتا , جانشینی , مسلمین

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر